من قلب یخی نمیخواهم
ای کاش صفحه ی خشک روبروی تو بیان کند احساس لطیف و له شده ی مرا
خوابم نمیبره نمیدونم الان داری چیکار میکنی ... این وبلاگ یه جورایی شده آریا!!! حرفایی که دلم میخواد به تو بزنم و اینجا میگم... دلم خیلی تنگ شده یه دفعه.. چیکار کنم... خودمو انگار چشم زدم... دلم میخواد پیشم باشی.. خدایاااااا من اینو به کی بگم خب تو به حرفم گوش کن ... فقط یه نیم نگاه کافیه به قرآن.. آخه چقد از گریه کردن صدام بگیره و در مقابل سوال بقیه جواب بدم سرما خوردم.. چقد از این بغضم گلو درد داشته باشم و غرغرای بقیه رو بشنوم که باز حواست به خودت نبود و مریض شدی.. خدا خسته شدم دیگه... این چیزا رو نمیتونم تحمل کنم خیلی واسه من زود بود ... آ... خیلی دوست دارم..
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |